باورهای داریوش فرهنگ درباره چگونه ماندگار شدن در تاریخ سینما
تاریخ انتشار: ۲۳ آذر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۲۹۰۸۸۸
آفتابنیوز :
به نقل از روابط عمومی موزه سینما، دومین جلسه «کارگاه بازیگری و کارگردانی در سینما» عصر روز گذشته، چهارشنبه ۲۲ آذرماه با حضور داریوش فرهنگ در سالن فردوس «موزه سینمای ایران» برگزار شد.
این بازیگر در ابتدای صحبتهای خود گفت: از سال ۱۹۹۵ و زمانی که برادران لومیر در یک کافه زیرزمینی، فیلم یک حلقهای خود به نام «ورود قطار به ایستگاه» را به نمایش گذاشتند، سینما آغاز شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی ادامه داد: سینما به مثابه قطاری است که قصد ایستادن ندارد و همچنان در میان ایستگاههای مختلف در حرکت است و افراد تنها یک بار فرصت سوار شدن دارند و کسانی که پیاده میشوند، دیگر نمیتوانند به مسیر ادامه دهند. حرکت این قطار درست مانند زندگی است و از مسیرها و ایستگاههای مختلف عبور میکند و در این میان، عدهای سوار و برخی دیگر پیاده میشوند و این قطار از دل تاریخ سینما عبور میکند.
فرهنگ با بیان اینکه تا زمانی که داستان و داستان گویی در جهان حاکم است، سینما برقرار خواهد بود، بیان داشت: در طول این مسیر طولانی، به سینمای صامت رسیدیم که چند نابغه در آن مشغول هنرنمایی بودند. از جمله «چارلی چاپلین»، «هارولد لوید» و «باستر کیتون» که با خلاقیتی مثال زدنی، آثاری را پدید آوردند. دیدن هر لحظه از فیلمهای چاپلین پر از خلاقیت، شگفتی و زیبایی است. چنین ظرافتهایی اتفاقی نیستند، بلکه این افراد از نوابغ و دارای شگردهای شخصی هستند و برای همین همیشه ماندگار خواهند بود.
فرهنگ ادامه داد: امثال «لارنس الیویه» و «پل اسکوفیلد» از دنیای تئاتر وارد این هنر شدند و به سینما ارزش دادند و از آن زمان تا کنون، دو نوع بازیگری در سینما رایج است. بازیگری تیپ و بازیگری شخصیت. بازیگران تیپ در کار خود استاد بودند و نمونههای موفقی از آن در سینمای ایران هم وجود داشته است که مورد توجه و علاقه مخاطبان هم بودند. به تدریج بازیگری پیچیده شد و ابعاد مختلف روانشناختی و جامعه شناختی پیدا کرد. قطار سینما همچنان در حال حرکت است و به ایستگاههای مختلفی میرسد که دیگر قهرمانان مدافع مظلومین، پاسخگو نیستند. در نتیجه مسئله ضد قهرمان در حیطه شخصیت پردازی به وجود آمد و بازیگرانی، چون «رابرت دنیرو» و «آلپاچینو» به این حرفه رونق دادند. این بزرگان به همراه افرادی، چون کلینت ایستیوود همچنان کار میکنند و این هنر را اعتبار میبخشند.
وی ادامه داد: سوال مهم این است که برای ماندگاری در تاریخ سینما، چه باید کرد تا به نیکی از ما یاد شود؟ با هر اندازه از اندوختهای که همراه داریم باید به دنبال راهی برای معنا بخشیدن به زندگی باشیم. وظیفه هنرمند در وهله اول این است که چیزی به این جهان بیفزاید و تلاش کند تا چیزی از آن نکاهد.
فرهنک تاکید کرد: شعار اصلی ما در هر شکلی از بازیگری نباید فراموش شود. این شعار عبارت است از سوالهایی نظیر «چه میگوییم؟ چه میشنویم؟ به که میگوییم؟ چگونه میگوییم؟ چرا میگوییم؟ کجا میگوییم؟ چه میشنویم؟ از که میشنویم؟ چگونه میشنویم؟ چرا میشنویم؟ کجا میشنویم؟». هر کدام از این جملات جهانی دارد که کلید واژه بازیگری است و اگر آنها را رعایت نکنیم، بازیگر خوبی نخواهیم شد.
سینما یعنی حذف کردن
داریوش فرهنگ درباره شیوه مواجهه بازیگر با یک نقش نیز گفت: بازیگران معمولا به دو شیوه شخصیت را میشناسند. در این جهان و درون همه انسانها، عواطف مشترک بشری مانند شجاعت، مهربانی، تنفر، عشق و…وجود دارد که میتوان این خصایص را در خود تقویت کرد و در ایفای نقش آنها را به کار گرفت. گاهی نیز از طریق بیرونی و توسط «فیزیک» به شخصیت نزدیک میشویم به همین دلیل توصیه میکنم همیشه اطراف خود را خوب ببینید. در ساخت یک فیلم سرعت عمل موضوع مهمی است و باید بتوانیم از امکانات موجود، نهایت استفاده را داشته باشیم. سینما یعنی حذف کردن. به یاد داشته باشید که اضافه کردن هیچوقت ما را به جایی نمیرساند.
وی ادامه داد: باید تا ابد بیاموزیم و آنکس که فکر کند همه چیز را میداند و دانستههایش کافی است، آغاز سقوط او اتفاق میافتد.
کارگردان مجموعه «سلطان و شبان» ضمن در میان گذاشتن تجربیات و آموختههای خود با هنرجویان، گفت: باید فکر کرد چطور میشود در «سکوت» بازی کرد تا بتوانیم بر لحظهای که به وجود میآید متمرکز شده و آن را رشد دهیم.
وی با ذکر خاطرهای از دوران دانشجویی خود گفت: در سالهای جوانی من پوستری از مارلون براندو را پیدا کرده و در خانه آن را کنار آینه گذاشته بودم و مرتب ظاهر او را با خود مقایسه میکردم و تلاش داشتم حتی مدل موی او را تقلید کنم. براندو معمولا در دیالوگ با بازیگر مقابل، دیر به سوالها پاسخ میداد و من سعی میکردم تا شیوه حرف زدن او را تقلید کنم. تا اینکه روزی متوجه شدم من شباهتی با براندو ندارم و به خود گفتم «خوب یا بد، تو برو خود را باش…». فعالیت هنری همیشه از تقلید شروع میشود، اما اگر قرار باشد در همان جا متوقف شود، همیشه فرد بهتری از شما وجود خواهد داشت.
فرهنگ خاطرنشان کرد: برای انجام هیچ کاری در بازیگری عجله نکنید و آهسته و پیوسته حرکت کرده و اعمال را انجام دهید. از همان ابتدای پلان باید تلاش کنیم توجه بیننده را به خود جلب کنیم و حواس خود را بر عملی که در حال انجام آن هستیم متمرکز کنیم.
وی افزود: فیلم دیدن یک ضیافت است و ما شما را دعوت میکنیم تا ما را ببینید. یک ضیافت باید دارای لحظههایی درخشان باشد و در غیر اینصورت فایدهای نخواهد داشت. توجه داشته باشید که محاوره با دیالوگ متفاوت است. محاورات روزمره نباید وارد ساحت دیالوگ شود. هرگز نباید از فردی که دیالوگهای محاوره را ادا میکند، نمای کلوز آپ گرفت. هیچکاک در تمام زمینهها استاد مسلط سینما است. او میگوید اگر بمبی زیر میز باشد و کسی به آن اشاره کند، این اتفاق به کار درام نمیآید، بلکه صورت صحیح این است که شخصیتها از وجود آن آگاهی نداشته باشند.
در سینما تنها متکی به انتقال پیام نباشید
فرهنگ با بیان اینکه مهمترین مسئله در بازیگری «چگونه گفتن» است، ادامه داد: شما به عنوان بازیگر هر حسی را که بیان میکنید، به نفر مقابل منتقل میشود. در فیلمها گاهی با وضعیتی رو به رو میشوم که بازیگران ارتباط و درک درستی نسبت به یکدیگر نداشته و فقط دیالوگهای خود را حفظ کرده و ادا میکنند. این شیوه بدترین نوع بازیگری است. در فیلم نباید تنها معطوف به انتقال پیامهای گوناگون باشیم. کودک پنداشتن مخاطب کار غلطی است که این روزها تلویزیون آن را انجام میدهد. مخاطب دارای شعور و بینش است و باید نوشته بی جان روی کاغذ را، به طریقی روح و طراوت بخشید. باید محاوره به دیالوگ تبدیل شود و سعی کنید این مهم را در نوشتههای خود اعمال کنید.
داریوش فرهنگ در بخش پایانی صحبتهای خود در این کارگاه که بیش از سه ساعت به طول انجامید، بیان داشت: در سینما، هر پلان نویدی برای پلان بعدی است و شما را به دنبال کردن ادامه قصه دعوت میکند. در عین حال هر پلان، کامل کننده پلان قبلی است و اجزا در کنار یکدیگر قرار گرفته و یک صحنه را به وجود میآورند و صحنهها، سازنده سکانس خواهند بود.
منبع: خبرگزاری ایسنامنبع: آفتاب
کلیدواژه: داریوش فرهنگ سینما داریوش فرهنگ
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۲۹۰۸۸۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
گنج داریوش سوم هخامنشی؛ گنجینه ای عظیم که هنوز پیدا نشده است
اسکندر مقدونی در زمان تسخیر سرزمینهای پادشاهی هخامنشی و تصاحب غنایم شوش، ایسوس (شهری در ترکیه امروزی)، دمشق و پارسه (تخت جمشید)، بخش مهمی از گنجینه هخامنشیان را به دست آورد؛ اما آنچه که بهعنوان گنجینه داریوش سوم مانند رازی در دل تاریخ گم شده است، میتواند یکی از بزرگترین و ارزشمندترین گنجهای ایران باشد.
گنج داریوش سوم هخامنشی کجاست؟اگر از خود میپرسید بزرگترین گنج گمشده ایران چیست و مربوط به کدام دوره است؟ یک پاسخ ممکن برای این سوال میتواند گنج رازآلود و گمشده داریوش سوم، آخرین پادشاه هخامنشی باشد.
به گزارش گجت نیوز، تردیدی نیست که اگر داستان گنجینه آخرین پادشاه هخامنشی واقعیت داشته باشد، این گنج میتواند یکی از مهمترین و ارزشمندترین گنجهای ایران باشد.
گنجینه داریوش، ثروت تاریخی خاندان هخامنشیان بوده که در طول سالها جمعآوری شده بود و اگرچه اسکندر بخشهایی از آن را تصاحب کرد، اما داریوش سوم در جریان فرار خود بخش عمده آن را با هدف تشکیل ارتشی بزرگ برای مقابله با اسکندر حمل میکرده است.
داریوش سوم کیست و چگونه به پادشاهی رسید؟داریوش سوم معروف به دارا، آخرین پادشاه شاهنشاهی هخامنشی محسوب میشود که از ۳۳۶ تا ۳۳۰ قبل از میلاد سلطنت کرد. او فرزند آرشام و سیسی گامبیس و آخرین پادشاه رسمی هخامنشی بود.
داستان داریوش سوم در زمان پادشاهی اردشیر سوم آغاز میشود. بنا بر اسناد تاریخی، در زمان آغاز سلطنت اردشیر سوم و تصمیم او برای حذف دیگر شاهزادگان رقیب، خبری از داریوش نبود و این میتواند حاکی از این باشد که نقش و رده داریوش در آن زمان چندان حائز اهمیت نبوده است.
با وجود این، شاهزاده جوان هخامنشی در نبرد با کادوسیان تواناییهای خود را اثبات کرد؛ بهنحوی که اردشیر سوم، داریوش را دلیرترین پارسیان نامید و به مقام ساتراپی ارمنستان برگزید.
بعدها اما، باگواس، وزیر بزرگ دربار هخامنشی، اردشیر سوم را مسموم کرد و پسرش ارشک را بر تخت نشاند. طولی نکشید که وزیر خائن ارشک را هم مسموم کرد و تصمیم گرفت ساتراپی ارمنستان یعنی داریوش را بر تخت بنشاند تا بتواند او را بازیچه کرده و کنترل کند. باگواس اما به خواسته خود نرسید و این داریوش سوم بود که وزیر خائن را به قتل رساند.
در سال ۳۳۰ پیش از میلاد و در شرایطی که پادشاهی هخامنشی بعد از دو شکست پیاپی در نبرد با اسکندر، در خطر سرنگونی توسط ارتش مقدونی قرار داشت، داریوش تصمیم گرفت در هگمتانه در ماد، ارتش بزرگ دیگری برای نبرد با اسکندر تشکیل دهد. اما حمله اسکندر به این سرزمین، نقشه داریوش را عقیم کرد و به همین دلیل شاهنشاه با برادرزادهاش به نام بسوس و جمعی از بزرگان هخامنشی از ری به سمت شرق حرکت کرد.
در مسیر و در حوالی دامغان، بسوس از ترس نزدیک بودن لشکر مقدونی به شاه خیانت کرده، او را زخمی کرد و به باختر رفت تا به عنوان اردشیر پنجم، پادشاه جدید هخامنشی حکومت کند.
از سوی دیگر و در همین شرایط، اسکندر به کاروان داریوش سوم رسید؛ اما در این زمان شاهنشاه فوت کرده بود. پس او برای مشروعیت بخشیدن به فتوحات خود، ابتدا جسد شاه را با احترام و تشریفات دفن کرد و سپس به تعقیب بسوس یا اردشیر پنجم رفت تا او را مجازات کند.
ماجرای گنج داریوش سوم چیست؟بنا بر اسناد تاریخی، اسکندر در پارسه حدود ۹ هزار تالنت طلا و ۴۰ هزار تالنت نقره به دست آورد. تالنت در معیارهای وزنی امروزی، چیزی برابر با ۲.۲۶ کیلوگرم است و با این اوصاف باید گفت اسکندر از تنها یکی از شهرهای بزرگ پادشاهی هخامنشی، حدود ۱۰۰۰ تن جوهرات و غنیمت بهدست آورد.
دیودور سیسیلی، مورخ مشهور یونانی در اینباره نوشته که اسکندر بعد از تصرف پارسه، غنیمتها را بر بیش از ۳ هزار شتر بارکش و ۱۰ هزار جفت قاطر (یعنی ۲۳ هزار حیوان بارکش) سوار کرد و به کشور خود برد.
با وجود این، همه اینها تنها بخشی از ثروت بیکران پادشاهی هخامنشیان بود؛ چرا که داریوش سوم قبل از رسیدن اسکندر به پارسه، با کاروانی از گنجینههای مهم به پایتخت تابستانی قلمرو خود یعنی هگمتانه رفت.
گفته میشود داریوش سوم پیش از مرگ و در شرایطی که احساس خطر کرده بود، دستور داد تمام طلاها، نقرهها و اشیای قیمتی را در اطراف این شهر دفن کنند. این موضوع سبب شد تا اسکندر بعد از تصرف هگمتانه، هیچ اثری از گنج بزرگ داریوش سوم پیدا نکند.
بهگفته پژوهشگران تاریخ، گنج داریوش سوم چیزی معادل نیمی از کل دارایی خاندان هخامنشی بوده و قرار بوده برای بازسازی ایران و جمعآوری یک لشکر بزرگ برای مقابله با اسکندر صرف شود.
لازم به ذکر است، تمام تلاشها برای یافتن گنج داریوش سوم تا امروز بینتیجه بوده و هیچکس نتوانسته رد یا نشانی از آن پیدا کند.
کانال عصر ایران در تلگرام